وقتی شکسته اطلسی وقتی گرفته آسمون وقتی که تنهایی شده تنها شریک خونمون وقتی نگاه روشنت حالا غریبه با چشام دیگه نه اسمت یادمه نه دیگه عشقت رو می خوام محرم نبودی ابرکم هُرم نفس های من و همراه دلتنگی شدن هم بغض عاشق بودن و محرم نبودی تا بگم مرد تنها که رسید هم رنگ چشمات و گرفت هم یاس رویاهامو چید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
ممنون میشم اگه در مورد این پست نظر بدهید :